6 ماهگی عسل من
امروز 21 بهمن 92 شما ششمین ماه زندگیت رو کامل کردی و وارد ماه هفتم شدی منم از امروز رفتم سر کار. خیلی سخت بود توی مدرسه همش به یاد شما بودم و اصلا دل به کار نمی دادم یکی دو ساعت هم زودتر اومدم خونه تا ببریمت برای واکسن 6 ماهگی. شما امروز از صبح تا ظهر با مادر جون و اقا جون بودی و ظاهرا که خیبلی اذیت نکرده بودی کم کم عادت میکنی گلم. میدونی که خودمم دلم نمیخواد برم ولی مجبورم. ظهر که اومدم بهت شیر دادم و بردیمت بهداشت برای واکسن اول قد و وزنت رو اندازه گرفتن بعد هم تو داشتی بازی میکردی با من که خانم پرستار اومد و بهت قطره داد و بعدشم دو تا امپول بهت زد و من با تو اشک میریختم الهی بمیرم برات دلبرم از ته دل گریه میکردی ولی فعلا...
نویسنده :
مامان عذرا
15:00